هفته ی سی و هشتم
سلام دلبند مامان پسر شیطونک من چند روز بیشتر نمونده تا تو عزیزم و تو بغلم ببینم و واسه این لحظه دارم لحظه شماری میکنم از اینکه بعد از این همه مدت که تو کوچولوی نازم مهمون دل مامانی بودی و حالا میخوای بیای بیرون و چشمای خوشگلت و رو دنیا باز کنی هم خوشحالم و هم دلم میگیره... نمیدونم واسه تموم شدن این روزای خیلی سخت، خوشحال باشم یا اینکه دلتنگ ... تموم وجودم رو احساسات عجیبی گرفته،خوشحالی ناراحتی ترس دلهره دلتنگی و .... اما مطمئنم تموم اینا درست همون لحظه که ببینمت از بین می ره و فقط و فقط من میمونم و لذت داشتن تو و عشق مادرونه روزای خیلی سختی و از همون اول پشت سر گذاشتم اما با احساس کردن تو و تکون خوردنا...
نویسنده :
مامان و بابا
10:03